۱۳۹۱ تیر ۲, جمعه

سکولاریسم و نظرات رضا پهلوی /برنامه پرسش و پاسخ مه ۲۰۱۱


بخشی از نظرات رضا پهلوی درباره سکولاریسم و لائیسیته :

بحث مربوط به لائیسیته و سکولاریزم سه جنبه دارد. اول منشا لغوی کلمۀ لائیسیته، دوم کاربرد آن و اینکه این اندیشه در طول زمان چگونه نشو نما کرده و تحول یافته است و سوم اینکه ما برای ایران فردا چه می خواهیم؟ از لحاظ لغوی بطور خلاصه به معنای «غیرروحانی» است که شباهتی به «ضد روحانی» ندارد.ما کلمۀ سکولاریزم که آنهم ریشۀ لاتین دارد عقیده و فکری گذرا است که می تواند در نسل های متفاوت تغییر کند و دلالت بر موضوعاتی دارد که نمی تواند در مورد دین و مذهب باشد،

زیرا دین در خصوص حقایق ابدی و جاودانی است.باید توجه داشت که لائیسیته به معنای مستثنی ساختن و بیرون نگاهداشتن روحانیون و نهادهایی است که معرف آن هستند مانند کلیسا اما کلمۀ سکولار مربوط به افکار و اعتقادات است به معنی دیگر فکر گذرا بودن که در برابر آن اندیشه جاودانی و ابدی قرار دارد. این امر در ابتدا و در اصل مربوط به یک نهاد یا اعضای آن نبود در واقع کلیسای کاتولیک، روحانیون سکولار را به کسانی اطلاق می کرد که از دیر و صومعه کناره نمی گرفتند بلکه بصورت منظم در آئین و مراسم حضور نمی یافتند و در بین مردم غیرمذهبی زندگی می کردند و برعلایق دنیوی آنها اداره و سرپرستی داشتند. اما از پایان قرن نوزدهم لائیسیته به معنای آزاد ساختن نهادهای عمومی بخصوص مدارس ابتدایی از زیر نفوذ کلیسای کاتولیک در کشورهایی که نفوذ آنان رایج بوده، بکار رفته است. امروزه این نظر و فکر، سایر جنبش های مذهبی را نیز شامل می شود.


طرفداران لائیسیته تاکید می کنند که اساس این نظر احترام به آزادی اندیشه است، بنابراین در نبود حکومت دینی، و در نتیجۀ جدایی دین از حکومت لازمۀ آزادی عقیده و اندیشه است.با توجه به این امر لائیسیته از حالت ضد روحانیت متمایز است ولی عملا و فعالانه با نفوذ دین و روحانیون مخالفت دارد.لائیسیته بر تفاوت بین زندگی خصوصی و وضعیت عمومی که در آن هر فردی و پیرو هر مذهبی یک شهروند معمولی و برابر با سایر شهروندان تلقی و محسوب شود متکی است. اما منتقدان لائیسیته مدعی هستند که این اندیشه نوع پنهانی از ضد روحانیت است که تجاوز به حقوق فرد برای ابراز عقاید مذهبی خویش است و در عوض بجای پیشبرد آزادی عقیده و آزادی مذهب، افراد متدین را از اجرای مراسم و تکالیف دینی آنها باز میدارد. جنبش سکولاریزم انگلستان در اواسط قرن نوزدهم و در رابطۀ نزدیک با دموکراسی و سوسیالیسم، رشد خود را آغاز کرد اما سکولاریزیمی که بنیان گذاران آمریکا بانی آن بودند از لحاظ طبقه و پایۀ روشنفکری بیشتر از سکولاریزم فرانسه مایه گرفته است تا از سکولاریزم بریتانیا. زیرا سکولاریزم آمریکا در اصل مربوط به این بود که دولت را از دخالت در انجام فرایض مذهبی و دینی ممنوع میساخت.
در مورد میهنمان باید گفت که ایران فردا متعلق به مردان و زنان آزادی است که هیچ گونه تبعیضی را نمی پذیرند. ما نمی توانیم و نباید هیچ نوع نظام و سیستمی را بپذیریم که برابری تمام شهروندان ایرانی را در برابر قانون نپذیرد و تضمین نکند

دین یک موضوع شخصی و خصوصی است و خصوصی بودن آن باید مورد احترام قرار بگیرد. سکولاریزم، جدایی بین حکومت و دین است. این بدان معنا نیست که حکومت با دین خصومت داشته باشد. این تنها به این معنی است که دولت و حکومت به حق اینکه افراد آزادانه فرایض دینی خود را انجام دهند احترام بگذارد. حتی به حق افرادی که مایل نیستند به دین معینی اعتقاد داشته باشند. برعکس دین باید از امور دولت که وجودش برای رفع نیازهای مردم، ادارۀ امور اقتصاد و امور مربوط به روابط خارجی است، جدا باشد.من همچنین بارها گفته ام که در یک نظام و کشور سکولار، نسبت به یک رژیم روحانی در ایران، دین اسلام وضع و موقعیت بهتری خواهد داشت. بی رحمی ها و ستم های بی شماری توسط دولت جمهوری اسلامی و بنام اسلام صورت گرفته است که موجب شده است که بسیاری از ایرانیان از دین و از مذهب خود برگشته اند و خود اسلام نیز در چشم نسل جوان بصورتی وحشتناک شهرت خود را از دست داده است. اگر قرار باشد که اسلام واقعا توسط ایرانیان بعنوان دین آنها رعایت شود، ضرورت دارد که از یوغ دولت که جنایات و سوء استفاده های بسیاری را به نام اسلام انجام میدهد آزاد شود. سکولاریزم تنها راه برای نجات کشور ما است .

http://www.rezapahlavi.org/details_article.php?article=528&page=1

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر